به بهانه يي گرامي داشت از روز جهاني مادر
انجنيرغلام سخي ارزگاني انجنيرغلام سخي ارزگاني

زن اگر نیست زندگانی نیست مردمی نیست مهربانی نیست دامن زن چو بوستان خداست گلشن مهر و آشیان وفاست
بافت جامعه افغانستان آمیزه ء از عناصر اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی وغیره نظام ملوک الطوایفی و فرهنگ قبیلوی تمدن گریزبوده که نمودهای از مدنیت ، خرد، عقلانیت ، معرفت ، مدرنیته ، شکوهمندی اجتماعی وغیره در آن یا خیلی کم رنگ و یا عمدتا در مواردی شاید هم به مشاهده نرسند . در این زمینه من صرفا مکث گذرا در مورد جنایت و ستمی که منجمله در مورد زنان کشور ما در برشی خاصی از تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان صورت گرفته است ، به روایت مدرک تاریخی که مبنی بر یگانه تاریخ معتبر و همچنان رسمی دولت وقت یعنی « سراج التواریخ » تألیف ملا فیض محمد کاتب هزاره پدر تاریخ افغانستان نگارش یافته است و چند منبع معتبر دیگری ، تهیه و تقدیم می گردد . به سبب اینکه من از میان زنان اسیر و تحت ستم افغانستان کلا مسئله زن هزاره را در ارزگان به عنوان مشت نمونه خروار گزیده ام . علت اینست که من زادهء همین جامعه هستم و تا حدودی نسبت به سایر ولایات کشور، به موضوع زن هزاره در منطقه خود قسما معلوماتی گریخته و جسته در دست دارم که به اتکای آن مطلب را دنبال می نمایم: با گواهی از تاریخ ، امیرعبدالرحمن خان دست نشاندهء انگلیس از وجود تمام اتنی های کشور ما کله منارهای را درست کرد. با صدور فتاوی مذهبی ، فرامین رسمی و با اکراه ، آوارگی ها و قتل های بی سابقه مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان و پشتون و غیر پشتون را تابع حاکمیت استبدادی قرون وسطایی خود نمود . اما خشونت ، استبداد امیرعبدالرحمن خان نسبت به آوارگی ، کوچاندن اجباری ، تکفیر مذهبی ، غضب اراضی و ملکیت ، کشتارهای دسته جمعی ، کله منارها ، و بردگی مردم هزاره به خصوص هزاره های ارزگان که مهم ترین دژ نبرد و مقاومت عادلانه علیه حاکمیت استبدادی امیر و انگلیس بود ، از ویژه گی های خاصی در تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان برخوردار است . یعنی شدت تظلم ، فشار ، تکفیر ، قتل های دسته جمعی از سوی امیر عبدالرحمن نسبت به سایر اتنی های کشور ما در مورد هزاره ها بیشتر و بی رحمانه تر بوده اند که تمام تاریخ نویسان و پژهشگران این مسئله را نیز تأئید می نمایند. اینک به مطالب زیر توجه خوانندگان گرامی را معطوف می دارم : اعلام بردگی به فرمان رسمی دولت برهزاره ها : قرار نگارش تاج التواریخ نوشته خود امیرعبدالرحمن خان ، جنگ دولت امیر با هزاره ها که مرکز مقاومت و نبرد درارزگان بود آنرا تعیین کننده و سرنوشت ساز خوانده است . امیرعلاوه می کند که امپراطوران ، نادر افشار، احمد خان درانی وغیره تا کنون کسی هزارستان که قلب افغانستان است تابع نکرده بود ، من تنها کسی هستم که این مردم یاغستان ( مردم هزارستان ) کافر و متمرد را تار و مار و به قتل رساندم و بقیه این مردم که تابع شدند بر آنها حکم بردگی را رسما جاری ساختم و مولیان اهل سنت و جماعت را مؤظف ساختم تا به « شیعیان هزاره » امور شریعت و نماز پنجگانه را یاد بدهند . امیر پس از اشغال ارزگان بردگی را اعلام داشته و بالای تمام مردم هزاره به معرض اجراء قرار داد . در این زمینه علی الرغم اینکه جامعه هزاره به صورت خاص از سوی دولت وقت رسما به بردگی گرفته شد ، و به تعقیب آن امیر جنایات ضد انسانی و ستم ضد اسلامی را در مورد زنان و کودکان هزاره اعمال نیز نمود که ذیلا بدان اشاره می گردد :
حماسه انتحار چهل دختران در ارزگان : زمانیکه مقاومت عادلانه مردم ارزگان در برابر لشکر منظم 120 هزاری دولتی و 40 هزار ملیشه های قومی که متشکل از مردم جنوب و جنوب شرقی کشور ما بودند به شکست مواجه شد و لشکریان قومی داوطلب جنوبی و مشرقی و نظامی امیر عبدالرحمن به ارزگان یورش بردند . سپاهیان دولتی همراه با لشکر ایلجاری قومی اطفال را در مقابل چشمان والدین شان بر سره نیزه برمی داشتند ، به اسارت زنان و کشتار مردان شروع کردند ، زنان اسیر را سینه بریدند و تن های مرده و نیمه زخمی آنان را به دریای ارزگان می انداختند که به هر طرف خون و آتش جولان داشت . در یک مورد 47 دختر و زن هزاره در برابر لشکر مهاجم تسلیم نشدند و به مقاومت پرداختند . وقتیکه این زنان صحنه محاصره را به خود تنگ دیدند و از اینکه به اسارت نروند و به عفت شان تجاوز صورت نگیرند و کشته نشوند به کوه های « ششپر » گریختند. لشکر امیر نیز به تعقیب آنان به کوه ها هجوم بردند و زنان تا آخرین قلهء کوه خود ها را رساندند که برای دستگیری شان چیزی نمانده بود . بالاخره ناگزیر این 47 دختر و زن ارزگانی خودها را از بالا ترین قلهء کوه ششپر به پائین سنگ لاخ ها و دره ها پرتاپ نمودند که با این گونه « حماسه انتحاری » خود سنگ ها را نیز خونین و داغدار نمودند ولی خودها را اسیر ارتش مهاجم و ددمنش امیر نساختند . از همین سبب است که این کوه ششپر بعد از این بنام « کوه چهل دختران » مسما گردید و به این مناسبت شعر حماسی هم سروده شده است . درعصر امیر عبدالرحمن هر کس و یا هر بخشی از مردم چه پشتون و چه غیر پشتون که مخالف دولت امیر و انگلیس می بودند ، از سوی نظامیان دولتی دستگیر و به دربار امیر در کابل فرستاده می شدند که احتمال زنده ماندن آنها هرگز نمی رفت . مثلا : امیرعبدالرحمن خونخوار در ص 34 تاج التواریخ چاپ 1373 با افتخار فرعون گونه خود در قتل عام مردم بیگناه بدخشان چنین می نگارد : کسانی را که اسیر می شدند، من به دهن توپ می گذاشتم . در مدت سه سال اغتشاش( دربدخشتان ) تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام ، تقریبا پنج هزار نفر می شدند و تعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند ، ده هزار نفر بودند. (12 ) ( 1 ) در جای دیگر خصومت امیرعلیه مردم شینواری در ص 235 تاج التواریخ چنین آمده است : « گر دو صد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش مار و شینواری و عقرب نشود دوست به تو » ( 46) ( 2 ) اما برای امیر وقت تنها سرکوب جنبش برحق ، تاراج و مردم هزاره مطرح نبود ، بلکه اصلا امیرعبدالرحمن قصد نابودی کامل جامعه هزاره را در کشور آبایی آنها داشت . چنانچه برنامه قتل عام و تباهی کامل مردم ارزگان و نواحی آن از سوی امیر وقت در کتاب سراج التواریخ ، اثر ملا فیض محمد کاتب هزاره ، چاپ 1372 ج 3 ، ص 252چنین آمده است : « آبادانی مردم میرآدینه را تمام آتش زده بسوزانید و زراعت ایشان را تمام ، خوراک دواب و مواشی و اسپان نمایید وهمچنین« زردک» و« پشه » و« شیرداغ» را خراب کرده ، برباد دهند و پس از استیصال آن ، روی به سوی « قلندر» نهاده و جزای ایشان را داده و بغات آن نواحی و اطراف را کشته و اسیر و دستگیر نموده آثاری از وجود خود ایشان را نمانند ، نیست و نابود کنند و تا « سنگ ماشه » جاغوری ، راه را از خار فتنه چیان مفسد خواهان ، پاک و مصاف سازند. » ( 45) ( 3 ) امیرعبدالرحمن خون آشام در ص 45 کتاب خود تاج التواریخ چاپ 1373 با افتخار تمام دستور ساختن کله منارهای را از سرهای بی تن شهداء و مقتولین بیگناه مردم هزاره جهت ارعاب و فرو نشاندن تمام جنبش سراسر کشور چنین صادر نمود: « حکم دادم مناری از سرهای مقتولین دشمن ساختند تا بقیه دشمن خایف شوند . » ( 7 ) ( 4 ) این امیر قصی القلب در ص 312 تاج التواریخ خود به عموم مردم کشور دستور رسمی صادر نمود تا در نابودی هزاره ها همراه لشکر منظم دولتی اقدام کنند : « دیگر سرکرده های افاغنه چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خود شان جمعیتی را اهالی مملکت فراهم آورده به جنگ هزاره های که آنها را دشمن ولایت و دین خود می دانستند بروند ، لکن به آنها اجازه این کار را نداده بودم . در این وقت حکم عمومی دادم هر شخص برود در تنبیه شورشیان کمک نماید . عساکر و ایلجاری که حاضر خدمت شده بودند ، تعداد شان سی هزار الی چهل هزار اشخاص جنگی بود که از اطراف به سرکردگی خوانین و رؤسای خود ، عازم ولایت هزاره شدند .» ( 32 ) ( 5 ) در صفحه 257 سراج التواریخ ملا فیض محمد کاتب هزاره چاپ 1372 با نگارش آقای دای فولادی این گونه حکم امیر در قتل عام و تاراج همه هست و بود هزاره ها چنین آمده است : « امیر تأکید نمود که در انواع قتل و تاراج ، مضایقه روا ندارند . » ( 14 ) ( 6 ) خلاصه اینکه ، وقتی که زنان اسیر را از ارزگان به اسارت گرفته به طرف کابل به قتلگاه می بردند ، منجمله 400 زن ارزگانی هم بناء بر همین ترس امیر خود ها را به دریا انداختند و چنین « انتحار » را نسبت به کشتن و اسارت ترجیح می دادند و با همین شیوه هم رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر زنان و جامعه خویش به میراث گذاشتند . آقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایر اسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد : « طبق گفتهء مردم جاغوری حدود 400 زن و دختر اسیر دایه و ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند . » ( 7 )
فروش زنان ، دختران و پسران هزاره : بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید ( عین الوقایع ) در مورد فروش هزاره ها چنین می خوانیم : « مقارن با این احوال ملا سعید خان قاضی و ملا محمد مفتی و ملا عبدالسلام محرر محکمه شرعیه به امیر عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند ( آفرین بر این روحانیون با وجدان ) خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . امیرعبدالرحمان در جواب نوشت: شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود.» ( 8) در این مورد گفتنی است که تنها در یک قسمت از طریق قاضی محکمه قندهار به تعداد 46666 زن و دختر و پسر هزاره به فروش رسیدند و پول های آن را غرض تقویه دستگاه استبدادی به خزانه دولت امیر عبدالرحمن ذخیره می گردیدند . نخستین مرکز فروش زنان و دختران در ارزگان : برای اولین بار در تاریخ کشور زنان ، دختران و پسران هزاره به صورت رسمی ثبت محکمه می گردیدند و بعد توسط مقامات دولتی در بازار ارزگان به دلالان شخصی درانی و غلزایی به فروش می رسیدند. بدین وسیله نخستین مرکز فروش بردگان در ارزگان به میان آمد که بعد تاجران برده از قندهار و حتا هند برتانوی هم به ارزگان سرازیر می شدند . آقای یزدانی از قول سراج التوارایخ اینگونه می نگارد : « در این زمان ملا خواجه محمد قاضی محکمه شرعیه ارزگان 1940 روپیه و یک قرآن از محصول قیمت 1293 تن از زنان و دختران و پسران هزاره ارزگان که در محکمه آنجا فروخته شده بودند ، را ارسال کابل نمود و تحویل خزانه دولت شد . (9 ) کار اجباری بر زنان زندانی : سیاست امیر طوری بود که بالای زنان زندانی با اجبار تمام کارهای شاقه و بدون کوچکترین امتیاز را انجام می داد تا زنان با قلت مواد غذایی ، بهداشتی ، استراحت وغیره بالاخره جان می سپردند: « و نیزدر محرم این سال امر شد که همهء زنان و دختران اسیر هزاره که در زندان کابل بسر می برند ، باید در داخل زندان به ریسیدن و تابیدن پشم و بافتن برگ که حرفه عادی شان هست ، مشغول شوند . » ( 10)
زندانیان زن در کابل در جریان یک سال: شدت جریان اسارت زن را تنها در یک سال از قول محمد یوسف هروی ریاضی که خود نیز شخص پشتون و همچنان شاهد عینی در جنگ امیر با هزاره ها بوده است ، در تاریخ « عین الوقایع » خویش چنین می نگارد : « ریاضی می نویسد : « در سال 1314 امیر عبدالرحمن تاکید در ساختن سر بازخانه ها در نقاط مهمه هزارجات نمود . و نیز در این سال معدن زغال سنگ د ر کوه بامیان افتتاح شد . و تعداد زندانیان زن از مردم هزاره در کابل به 8500 نفر رسید که از مردم یاغی در کابل محبوس بودند . و تعمیر جاده ای از کابل تا هرات که از وسط هزارستان و الگای تایمنی عبور می کرد به منظور عبور عراده جات مانند : توپ وغیره و گرفتن جیغه پولی به اسم و لیعهد از مردم .» ( بحر الفواید ( عین الوقایع ) ( 11 ) عدم تغذیه و بهداشتی برای زنان در زندان : برای زنان در زندان های امیر کمترین نان بخور و نمیر می رسید که ناکافی بود . از دارو و مداوا هرگز خبری نبود . و زندانیان زن با تمام مشکلات مریضی زنانه ای خویش به نسبت قلت غذا هم بیشتر مریض می شدند و در زندان جان می سپردند و اجساد شان به صورت عمدی در میان سایر محبوسین گذاشته می شدند که بالاخره موجب مریضی وباء وغیره می شدند : « سال 1318 به خاطر زندانهای پر ازدحام و وجود لاشه های زیاد در داخل آنها ، عفونت و مرض وباء در آنجا پیدا شد و از آنجا به کابل و کوهستان و سایر نقاط سرایت کرد و باعث اتلاف نفوس بسیار گردید . در سال 1319 عدد محبوسین مرد در زندنهای کابل 12 هزار و محبوسین زن به 8000 نفر بالغ گردید .... » ( 12 ) پس از اینکه امیرعبدالرحمن جلاد به آخرین جنگ جنایتکارانهء خویش هزارستان را اشغال کرد و بردگی هزاره ها را در کشو را علام نمود . بازارهای برده و کنیز فروشی فرزندان هزاره ها در قدم نخست در ارزگان و بعد در مرکز شهر قندهار به وجود آمد و تدریجا به سایر ولایات و حتا به هند برتانوی آن روز نیزگشایش و وسعت پیدا کرد. زنان و دختران و پسران هزاره رسما با مهر و امضای قاضی مرکز ارزگان فروش می شدند و سپس دلالان برده آنانان را به مرکز بازار ارزگان به فروش می رساندند. دلالان دیگر زنجیرها را به گردن های این بردگان حلقه کرده و آنها را پیاده از ارزگان راهی شهر قندهار می نمودند . طبق نوشته های ملا فیض محمد کاتب هزار ، ریاضی ، غبار ، صدیق فرهنگ وغیره ؛ دختران ، زنان و پسران هزاره را مانند گوسفندان در یک صف قرار می دادند و زنجیرها را به گردن آنها می آویختند . و آنانان را به دلالان دیگر داخلی و حتا تجاران هندی هم به فروش می رسیدند . بعد تاجران هندی زنهار را به گردن و دستان زنان و دختران خریده شده هزاره می بستند تا از گریختن آنانان جلوگیری کرده باشند و آنها را به هندوستان می بردند . در این مورد روزی یک ملای پشتون قندهاری نسبت به فروش فرزندان هزاره اعتراض نمود و گفت که مردم هزاره اهل قبله و مسلمان هستند و فروش آنها طبق شرع شریف و اصول اهل سنت و جماعت جایز نیست . وقتیکه این خبر به امیر عبدالرحمن رسید و امیر سخت برآشفته شد و دستور جزای این ملای پشتون را فورا صادر کرد تا اینکه فرمانروایان امیر نه تنها این ملا را با خانواده اش سر به نیست کردند ، بلکه با همه قبیله اش را نیز قتل عام نمودند تا دیگران درآینده ازدولت اعتراض نکنند و مهر سکوت را برلب بگذارند.
لغو رسمی بردگی در کشور : در سال 1919 م با کسب استقلال کشور تحت زعامت خردمندانه و ملی اعلیحضرت شاه امان الله خان غازی حامی استقلال ، نظام بردگی در کشور ممنوع قرار داده شد . یعنی شاه بعد از این جامعه هزاره را رسما از بردگی نجات بخشید و زنان و دختران و پسران هزاره پس از این فرمان رسمی مانند گذتشه خرید و فروش نمی شدند که در تاریخ افغانستان یک اقدام خیلی بزرگ و فراموش ناشدنی به حساب می آید . در این زمینه باید گفت که شاه با دین باوری و تمدن پروری خود تنها سند رسمی آزادی هزاره ها را از بردگی صرفا برای این جامعه امضاء نکرد ، بل شاه امان الله خان در واقع با این کار خویش خواهان لغو هرگونه اسارت تاریخی برای تمام جوامع و اتنی های ساکن و تابع در افغانستان نیز گردید. شاه مدنیت طلب و ترقی خواه تنها زنان و دختران هزاره را فقط برای جامعه هزاره رسما از خرید و فروش ممنوع نکرد ، بلکه این شاه انسان دوست و مترقی با این عمل خردمندانه و عاقلانه خود خرید و فروش دختران و زنان سایر اتنی های کشور که تحت نام های : طویانه ، ولور، پیشکش ، گله ، شیر بها وغیره مروج بودند ، کاملا منع نمود . اعلیحضرت شاه امان الله خان و علیا حضرت ملکه ثریا خانمش اساس شکستن زنجیر اسارت جامعه و به خصوص شکستن کنیزی و اسارت زنان افغانستان را نیزآغاز نمودند که من با جرئت تمام آنرا به نام « حماسه تاریخ » لقب می دهم . وعلی الرغم آن در همین رابطه نیز است که باز هم من شاه امان الله خان را بنیانگذار و پدر « دموکراسی » در افغانستان نام می گذارم ؛ و بگذارید که مخالفین « نهضت امانی » و تمدن ستیزان مرا نیز مانند عبدالخالق مثله کنند . زنان نورستان : قبلا منطقه نورستان به نام « کافرستان » یاد می شدند . وقتیکه مردم کافرستان تابع حاکمیت استبدادی امیر عبدالرحمن نشدند ، آن بود که امیر وقت با حربهء تکفیر که مرام سیاسی داشت بر آنان اقدام کرد. یعنی مردم کافرستان را خلاف کلام خدا « لا اکراه فی الدین » به زور شمشیر و قتل عام و مسلمان ساخت و بعد نام کافرستان را « نورستان » گذاشت . در منطقه کنونی نورستان با وجود فقر عمومی جامعه دیده می شود که زنان تحت ستم و اسیر نورستانی به عوض گاو قلبه ای بالای زمین کار می کنند . زن نورستانی با طفل شیرخوار و چند طفل کوچک دیگری خویش و ضمنا با وضع حامله داری خود بالای زمین زراعتی ناگزیر به کارهای خیشاوه ، قبله کشی ، آبیاری ، درو وغیره می پردازند. یعنی این وضع که بالای زنان اسیر و محکومت نورستان در عصر کنونی است در هیچ جای دیده نمی شود . در این صورت به مشاهده می رسد که زنان نورستانی به طور عمده هم نان آور خانه اند و هم تمام امورات منزل و کنیزی تحمیلی مرد سالاران را نیز بدوش می کشند . آیا چنین زندگانی زنان اسیر نورستانی ما بدتر از حیوانات نیست ؟ چرا حاکمیت های استبدادی و خاندانی- فاشیستی کشور ما در حق مردم تحت ستم نورستان هم توجه نکرده اند ؟ ازاین واقعیت هم درک می گردد که حاکمیت دیکتاتور ، تمامیتخواه ، قبیلوی و خاندانی اندکترین توجه به حال تمام مردمان کشور ما اعم از پشتون و غیر پشتون و مسلمان وغیر مسلمان افغانستان نکردند و صرفا برای خود توجه نمودند و بس .
زنان ازبک و ترکمن : بناء بر فقر عمومی جامعه و عدم توجه دولتمردان مستبد افغانستان ، زنان ازبک و ترکمن اسیر و تحت ستم ما مجبورا جهت بدست آوردن قوت و لایمود خودها از بام تا شام به کارهای طاقت فرسایی قالین و گلم بافی مصروف هستند . این سیاه بخت از مجبوری کودکان خودها را دانه های تریاک می دهند تا اطفال شان طولانی تر بخوابند و تا این زنان فرصتی کافی برای بافتن فرش ها را داشته باشند . زنان به نسبت عدم امور بهداشتی ، غذا ، استراحت وغیره معمولا به امراض شش ، جگر وغیره مبتلا می گردند . وقتی که بالاخره با مشکلات زیاد در مراکز شهری نزد داکتر مرجعه می نمایند ، مریضی شان چون پیشرفته می باشند قابل علاج هم نمی گردد و باید با اندوه تمام راهی گورستان شوند . اینگونه واقعیت کتمان ناپذیر دلالت بر این دارد که اربابان مستبد ، حکام انحصارگر و بیگانه پرست افغانستان ، تمام مردم میهن ما را به قهر اسارت های گوناگون اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی ، روانی وغیره نگهداشته بودند و روزنه های مدنیت و مدرنیته را برای مردم بسته بودند. جنایات طالبان علیه زنان : خصوصیت زن ستیزی و عملکرد ضد انسان و ضد اسلامی طالبان منجمله در تاریخ بشریت ماندگار است . زمانیکه طالبان در سال 1996 کابل را اشغال نمودند و با یورش وحشیانه خویش در مناطق شمال تعداد کثیر از زنان عمدتا تاجیک را به اسارت بردند که تا کنون از آنها خبری نیست . همچنان طالبان با اشغال شهر مزارشریف و تمام ولایات شمال کشور، بیشتر از هزاران زنان تاجیک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن و سایر اقلیت های اتنیکی را به اسارت گرفته و آنها را به اعراب وهابی به فروش رساندند . سنگسار نمودن زنان ، محروم داشتن زنان از دانش و کار و داکتر رفتن ، اسارت زنان وغیره کنجایش این صفحه را ندارد که تشریح گردد . من صرفا یک نمونهء جنایت طالبان را که در حق زنان بامیان انجام دادند ، می آورم که مشت نمونه خروار است . زمانیکه طالبان با حمایت القاعده و نظامیان پاکستانی و... شهر بامیان را با خون ریزی و قتل عام مردم بیگناه و غیر نظامی به اشغال خود درآوردند. در این صحنه بیش از یک صد زن و کودک شیر خوار که از ترس دم تیغ طالبان در قهر کوه ها در میان برف ها پناه برده بودند ، طالبان آنان را دستگیر و به خانه های شان باز گرداندند . بعد طالبان دروازه منازل را به روی شان بستند و خانه ها را به آتش کشیدند که تمام این اسیران زن و کودکان شیرخوار شان به درون منازل کباب شدند و این موضوع از طریق رادیو دری بی بی سی نیز همان وقت پخش گردید .
خودکشی و خود سوزی زنان هرات : دراین اواخر مسئله خود کشی و خود سوزی زنان و دختران از مجاری رسانه های خبری به سمع جهانیان رساینده می شود . این گونه خود کشی ها و خود سوزی زنان با زهم تا حدودی عمق استبداد فرهنگ نظام قبیلوی زن ستیز را به نمایش می گذارند . از یک طرف زندگی در کانون خانواده چنان بر مادران و خواهران اسیر هراتی ما تنگ و تار می گردد که به جز از خود کشی و خود سوزی هیچ چارهء دیگری ندارند ، و ضمنا بیانگر استبداد مرد سالاری مردان بی خرد در نظام خانوادگی به شمار می رود . و از طرف دیگرهم که زنان حربه دیگری مبارزاتی را در برابر استبداد مرد سالاران بدست نداشته ، ناگزیر از راهی خود کشی ها و خود سوزی ها جوهر فرهنگ نظام قبیلوی و استبداد مرد سالاری را افشاء و آنانان را به محکمه و داوری بی طرفانه تاریخ بشریت می کشانند . یعنی به نظر راقم این قلم زنان اسیر هراتی ما با چنین خود کشی ها و خود سوزی ها به فرهنگ مسلط قبیلوی و مرد سالاران خودکامه و جاهل عملا می فهمانند که زنان هم انسان اند و خواهان حقوق دموکراتیک وعادلانه نه تنها در کانون خانواده هستند ، بلکه اصلا در تمامی امورات اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی وغیره در جامعه افغانستان می باشند . وبدین وسیله زنان داغدار و اسیر هراتی خودها را فدا می کنند تا در آینده زنان سراسر افغانستان از زیر بار تظلم ، بی خردی و اسارت مردان خیره سر و مستبد نجات یابند و ضمنا تا در آینده زنان کشور ما سمبول آزادگی ، عدالت ، برابری ، تمدن پروری ، عقلانیت ، ترقی و انسان سالاری برای سراسر زنان و مردمان جهان بشریت باشند . زنان اسیر و تحت ستم پشتون: باید گفت که متأسفانه از اثر حاکمیت قبیلوی- خاندانی ، خودکامه ، خوانین استثمارگر و انحصارگر جامعه ما تمامی جوامع و اتنی های خواهر- برادر افغانستان در حصار روابط تجرید شده از همدیکر و دور از مدنیت ، تکامل ، خرد ورزی ، دانش ، بینش ، جهان خارج وغیره نگهداشته شده اند. در این زمینه البته به نظر من از آنجائیکه مناسبات عشیره وی ، طایفوی و قبیلوی در میان جامعه پشتون ما خیلی تاریک و تأسف آور بوده و استبداد مرد سالاران پشتون نسبت به زنان اسیر و محکوم پشتون ما خیلی ها فرسایشگر و غم انگیزتر در مواردی حتا نسبت به سایر مناطق و جوامع کشور ما نیز بیشتر می باشد . مثلا: نمونه از سیاه روزی زن کوچی را مشاهده کنیم . که همدوش با مردان با همان جسم نحيف کارهای خيلي ها دشوار را انجام داده و ناگزيرهستند از بام تا شام به چراگاهها رفته و شام تمام مشقات خانه را مرفوع سازند.چرا زمامداران انحصارگر و پشتونخواه اقلا به نفع همین کوچیان بیابانگرد و سایر پا برهنه گان مظلوم جامعه پشتون ما خدمت لازم را نکردند ؟ صحت و سقم ادعای من بناء براین مدرک در مورد استبداد مرد سالاران متمرد مردان پشتون ( جای مردان عادل ، پاک نفس و انسان دوست پشتون محفوظ باشد. ) به صورت ذیل به مشاهده می رسد : « حادثه ای که اخیرا در ولسوالی خوگیانی ننگرهار بوقوع پیوست و روزنامه آرمان ملی آنرا در یکی از شماره های ماه سرطان سال گذشته خویش انتشار داد مثال برجسته یی از این نوع است . حادثه چنین بود : « شخصی می خواست تفنگ خویش را پاک کند . سهوا فیر صورت گرفت و خانمش کشته شد . این خانم با خواهر شوهر خویش بدل شده بود . وقتیکه برادر این خانم مقتول از حادثه آکاهی می یابد ، بیدرنگ خانم خود را به قتل میرساند و بعد هنگامیکه قاتل اولی از مرگ خواهر خویش آگاهی می یابد ، تفنگ را بر می دارد ؛ میرود خسر ، خشو و همسر خواهر خویش را به قتل می رساند.» ( حقوق بشر/ سال دوم ، شماره سوم ) ( 13 ) آیا در عصر کنونی چنین عملی را یک انسان انجام می دهد ؟ از طرفی دیگر در انتخابات ریاست جمهوری عملا به اثبات رسید که زنان اسیر و مظلوم پشتون ما از ترس شوهران و مرد سالاران زن ستیز خودها کمترین سهم را در جریان رأی دهی انتخابات مقام ریاست جمهوری کشور داشتند. در حالیکه در دیگر ولایات کشور مسئله تا حدودی معکوس بود .
تساوی حقوق زنان با مردان از دیدگاه قرآن کریم : در خیلی از آیات قرآن عظیم الشان ، احادیث پیغمبر ، امامان اربعه ، پیروان بی ریا و صالح اسلام ، اعلامیه جهانی حقوق ، علمای مدنی امروزین ، نیازمندی قانون تکامل زمان و امثالهم تأکید بر کلیه مردان گردیده اند که حقوق زنان را عملا رعایت کنند .از کلامی وحی الهی و احادیث حضرت رسول ( ص ) و نهادهای حقوقی و علمی و مدنی به اثبات میرسند که مردان ( نه همه مردان ) خودها را در برابر زنان و جامعه فرعون زمان ساخته اند و به صورت غیر انسان و با فرهنگ قرون وسطایی علیه زنان و تمام اجتماع عمل می کنند . آقای دای فولادی پژوهشگر طراز نوین کشور ما افغانستان فرمودهء خداوند را چنین بیان می دارد : « آنان لباس شما و شما لباس آنانید .» ( البقره / 187 ) ( 14) دراین آیت خداوند زنان را لباس مردان و مردان را لباس زنان دانسته است . یعنی بدین معنی که هیچ تفاوت و برتری میان زن و مرد نیست و همچنان زن و مرد در زندگی کانون خانوادگی و اجتماعی – سیاسی خویش بدون یکدیگر مفهوم اصلی انسانیت ، آزادگی ، عقلانیت ، خردمندی و تکامل را از دست می دهند . پس زن پوشش مرد و مقابلتا مرد هم پوشش زن است که فی مابین باید عدالت ، برابری ، کرامت انسانی وغیره در تمام کانون خانوادگی و نظامی اجتماعی- سیاسی عملا رعایت گردد و زن و مرد لازم و ملزوم یک دیگراند . و همچنان زن و مرد در جوار همدیگر دارای شخصیت تکاملی و شکوهمند نیز می گردند . حضرت رسول اکرم ( ص ) در اخیر خطبهء حجت الوداع در مورد تساوی حقوق لازم زن و مرد چنین گفت : « زنان امانت های خدا در نزد مردان اند و باید با این امانت های الهی به درستی رفتار شود.» ( 15) پس ما مردان نه تنها مطابق دستورات قرآن و حضرت محمد ( ص ) به تساوی حقوق زنان با مردان عملا باید تن در بدهیم و عدالت را رعایت و آن را حراست نماییم ، بلکه بر اساس موازین بین المللی ، نهادهای حقوقی ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، دانش و نیازمندی زمان هم بزرگترین و زیاد ترین سعی و تلاش های صادقانه و پیگیرانه را به خرج بدهیم تا زنان از قید هرگونه اسارت ، عقب مانی فکری ، اجتماعی وغیره نجات یابند و به تمام حقوق خودها نایل گردند و همچنان از حقوق خود و جامعه خویش آگاهانه و مسؤلانه حفاظت کنند .
وظایف مادران ، خواهران و بالاخره همهء زنان چیست ؟ وقتی که زنان خواهان حق ، آزادی ، برابری ، عدالت و امثالهم در تمام نظام خانوادگی و اجتماعی- سیاسی مساوی با مردان در جامعه هستند ، باید قبل از همه خودها را با ابزار ذیل مسلح سازند : 1- قبل از همه زنان باید به دامان علم ، دانش و بینش پناه ببرند و از طریق مکتب ، دانشکده ، دانشگاه و سایر نهادهای تعلیم و تربیه و معنوی خودها را آگاه سازند و صاحب علم ، فراصت و تفکر بالنده و دورانساز شوند . و همچنان زنان وظایف روشنگری و آگاهی دادن به جامعه را انجام دهند . 2- داشتن مدارک نهادهای علمی و فرهنگی خیلی به نوبت خود ارزشمند و حتا در موارد تعیین کننده نیز اند ، اما بدون آگاهی سیاسی و خرد دموکراتیک چندان راهگشاه هم نیستند . پس زنان سراسر جهان و به خصوص جوامع جهان سوم و ازهمه خاص تر زنان جامعه افغانستان جهت تعیین سرنوشت عادلانه دموکراتیک خود و جامعهء خویش به خرد سیاسی سازنده و لازم بر اساس ضرورت زمان نیازمند هستند . بدون رشد سطح شعور و ارتقای لازم آگاهی سیاسی- اجتماعی ناممکن است که دست رسی به آزادی ، حقوق ، نهادینه سازی جامعه مدنی و نظام فرهمند دموکراسی حاصل گردد . 3- زنان باید از راهی دانش و بینش شعور شکوهمند سیاسی وغیره به « خود سازی » برسند و به اتکای کامل خود در جهت تثبیت سرنوشت خود و جامعه خویش عمل نمایند . یعنی زنان وقتی که مفهوم درست آزادی ، حقوق و امثالهم را برای سعادت و تکامل نظام اجتماعی جامعه خود علما و با بینش سیاسی درک نمودند ، اینجاست که عوامل اسارت خود و جامعه را نیز فهمیده و « خود ساز » شده اند . 4- خداوند می فرماید : ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم . ( قرآن کریم ) « سرنوشت مردم و قومی را تغییر نمی دهد ، مگر که خود آن مردم و آن قوم سرنوشتش را تغییر دهد . » ( 16 ) دراین زمینه زنان به عنصر « خود باوری » نیاز دارند . یعنی زنان نیاز دارند تا با زیربنای خرد ، دانش و نیاز زمان به « خود باوری » برسند و به اتکای خویش در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود و جامعه دست یازند . اگر زنان به نفس و نیروی معنوی و فزیکی خویش اعتماد و باور خردمندانه و علمی پیدا نکنند و در مورد تعیین سرنوشت خود به صورت عامل اصلی اقدام مسالمت آمیز و تدریجی و عاقلانه را نکنند ، خداوند هم مبنی بر آیت فوق سرنوشت زنان را هم رقم نخواهد زد . پس قبل از همه زنان کشور ما با « آگاهی شعور سیاسی- عملی » ، « خود سازی » ،« خودباوری » و سایر ابزارها و نهادهای معنویت به مثابه چرخ تعیین کنندهء تکامل سرنوشت سیاسی- اجتماعی خود و جامعه خویش همت گمارند تا با عالی ترین پارسایی ، تقوا ، خدمت گذاری به انسان ، جامعه ، کشور و تمدن پروری ، عقلانیت ، ترقی و بالاخیره انسان سالاری وکیل شایستهء خدا به روی زمین گردند و منبعد خود انسان بالای خود حکومت کند .
پاورقی و منابع : ( 1 ) - ص 43 قلمرو استبداد ، چاپ دوم میزان 1382 مولف : دای فولادی ) ( 2 ) - ص 198 قلمرو استبداد ، چاپ دوم میزان 1382 مولف : دای فولادی ) ( 3 ) - ص 54 ، قلمرو استبداد ، چاپ دوم میزان 1382 مولف : دای فولادی ) ( 4 ) - ص 68 قلمرو استبداد ، چاپ دوم میزان 1382 مولف : دای فولادی ) ( 5 ) - ( ص 107 قلمرو استبداد ، چاپ دوم میزان 1382 مولف : دای فولادی ) ( 6 ) - ص 257 قلمرو استبداد ، چاپ دوم میزان 1382 مولف : دای فولادی ) ( 7 ) ( صحنه های خونینی از: تاریخ تشیع در افغانستان از سال 1250 تا 1320 ق ، مولف حسین علی یزدانی ( حاج کاظم ) ( 8 ) ( تاریخ تشیع ، یزدانی ) ( 9 ) ( ص 1132 سراج التواریخ) به نگارش یزدانی ص 337 صحنه های خونینی از: منبع فوق ) ( 10) ( ص 341 صحنه های خونینی از: منبع فوق ) ( 11 ) ص 342 صحنه های خونینی از: منبع فوق ) ( 12 ) 343 صحنه های خونینی از: منبع فوق ) ( 13 ) ص 77 ، ( صفحه یی از تاریخ ) موقف زن از نظر ملکهء ثریا افغان)، به کوشش ثریا رحمانی سمندر ماه قوس 1383 نوامبر 2004م . ( 14 ) ( ص 239 ایمان و آزادی مولف : دای فولادی ، چاپ اول بهار 1382 ) ( 15) ( ص 221 ایمان و آزادی مولف : دای فولادی ، چاپ اول بهار 1382 ) ( 16 ) ( احیای هویت ، مرکزفرهنگی نویسندگان افغانستان )
May 15th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی